معنی بندگی و بردگی

حل جدول

بندگی و بردگی

رق


بردگی

رق، یوغ، اسارت، بندگی، غلامی، کنیزی

رق

اسر


بندگی

اسارت

غلامی و نوکری

رق

‌عبودیت

یوغ

بردگی

فرهنگ عمید

بردگی

غلامی، بندگی،

فرهنگ معین

بردگی

بندگی، غلامی، اسارت. [خوانش: (بَ دِ) (حامص.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

بردگی

اسارت، بندگی، زرخریدی، غلامی، کنیزی،
(متضاد) آزادگی


بندگی

پرستش، عبودیت، خدمت، خدمتکاری، خدمتگزاری، غلامی، نوکری، اسارت، بردگی، اطاعت، انقیاد،
(متضاد) ربوبیت، آقایی، آزادی، حریت

لغت نامه دهخدا

بردگی

بردگی. [ب َ دَ / دِ] (حامص) اسارت. اسار. برده شدن. اسیری. غلامی و بندگی واسیری. (آنندراج) (ناظم الاطباء). صفت برده. (از یادداشت مؤلف). یکی از رسومی بود که از قدیم بین تقریباً تمام ملل جهان متداول بود نه تنها اقوامی که به کشاورزی اشتغال داشتند از بردگان استفاده می کردند بلکه آنهایی که هم به بیابان گردی و زندگی ایلی روزگار میگذرانیدند از بردگان استفاده مینمودند. اصولاً تملک افراد مثل تملک زمین و آب و خانه یک نوع مالکیت مشروع محسوب میشد بردگی حتی قبل از تاریخ هم در بین النهرین و مصر متداول بوده است. در یونان قدیم قسمت عمده ٔاهالی شهرنشین بصورت بردگان زندگی میکردند. در زمان رومیها یک نوع بردگی متداول شد که آنرا بردگی مزرعه می نامیدند. از این نوع بردگان فقط در کارهای کشاورزی استفاده میشد علاوه بر اینها بردگان شخصی وخانگی نیز در شهرهای روم فراوان بودند. در قرون وسطی بردگی در کشورهای اروپایی و آسیایی متداول بود ولی از تعدادبردگان و شدت عمل با آنها کاسته شده بود. کشف سرزمینهای جدید آمریکا و پی بردن باینکه سیاه پوستان آفریقایی میتوانند در آب و هوای گرم قسمتهای جنوبی آمریکاو در مزارع وسیع کار کنند رونقی به تجارت برده داد و این بازرگانی بصورت وسیع و دنیاگیری درآمد اول باردر سال 1619 م. سیاه پوستانی از آفریقا بصورت برده به آمریکا برده شدند و بیشتر در مزارع ایالات جنوبی کشورهای متحده آمریکا بکار گماشته شدند در ایالات شمالی عده ٔ آنان زیاد نبود و خرید و فروش برده در آنجا ریشه پیدا نکرد. انقلابات فرانسه و آمریکا که هر دو مبتنی بر تساوی حقوق و آزادی بود بنای بردگی را متزلزل کرد. در سال 1804 م. بردگان سرزمین هائیتی طغیان کردند و مالکین و اربابان خود را از کشور بیرون راندندو کشور خود را مستقل و آزاد اعلام نمودند بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین از بدو تشکیل خود بردگی را در کشور خویش ملغی ساختند. جنبش های بشر دوستی و نوع پروری موجب شد که تجارت برده در سال 1807 م. در انگلستان ملغی شود. در کشورهای متحده ٔ آمریکا احساسات ضدبردگی از ایالات شمالی شروع شد و کسانی که طرفدار الغای بردگی بودند این اصل را یکی از هدفهای مبارزات سیاسی خود قرار دادند. قسمت عمده ٔ زد و خوردهایی که بین ایالات شمالی و جنوبی درگرفت (1820-1860 م.) براساس مبارزه با طرفداران آزادی بردگان و خرید و فروش آنها بود اما اصول بردگی در کشورهای متحده ٔ آمریکا ادامه داشت تا آنکه در سال 1863 م. اعلامیه ٔ آزادی بردگان توسط آبراهام لینکلن منتشر شد و در نتیجه ٔ پیروزی ایالات شمالی بر جنوبی این رسم در آمریکا منسوخ شد و بردگان آزاد شدند. پس از آنکه در سال 1888 م. کشور برزیل هم آزادی بردگان را اعلام کرد در تمام قاره ٔ آمریکا رسم بردگی برافتاد کنفرانس برلین (1885 م.) قانون بروکسل (1890 م.) و فعالیت های جامعه ٔ ملل مخصوصاً پیمان نامه ٔ 1926 به بردگی در کلیه ٔ کشورهای جهان بخصوص درآسیا و آفریقا خاتمه داد. (دایره المعارف فارسی).
- به بردگی گرفتن، اسیر کردن: پادشاه زادگان را چون اسیر شوندبه بردگی نگیرند.


بندگی

بندگی. [ب َ دَ / دِ] (حامص) فعلی که منسوب به بنده باشد و این ترجمه ٔ عبودیت است و با لفظ کردن و رسانیدن و کشیدن و بجا آوردن مستعمل است. (آنندراج). اطاعت و انقیاد. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). طاعت. عبادت. رقیت. عبودیت. مملوکیت:
و گر شاهی آسان تر از بندگیست
بدین دانش تو بباید گریست.
فردوسی.
فرزند بدرگاه فرستاد و همی داد
بر بندگی خویش بیکباره گوایی.
منوچهری.
و مردم شهر به طاعت پیش آمدند و دولت عالی را بندگی نمودند. (تاریخ بیهقی). و دیگر اعیان و مقدمان نبشته بودند و طاعت و بندگی نموده. (تاریخ بیهقی). بنده باید از حد بندگی بیرون نرود و خود را بشناسد. (قصص الانبیاء ص 10).
این همه میری و همه بندگی
هست در این قالب گردندگی.
نظامی.
من در ره بندگی کشم بار
تو پایه ٔ خواجگی نگه دار.
نظامی.
بندگی افکندگی می دان و بس
بندگی این باشد و دیگر هوس.
عطار.
مطرب عشق این زند وقت سماع
بندگی بند و خداوندی صداع.
مولوی.
نیست جز قاعده ٔ بی ضرری
از طمع بندگی همچو خودی.
جامی.
|| سلام و تحیت رساندن:
حافظ مرید جام جم است ای صبا برو
وز بنده بندگی برسان شیخ جام را.
حافظ.
|| غلامی. بنده بودن. (فرهنگ فارسی معین). || نوکری و خدمت. (ناظم الاطباء). نوکری. خدمتکاری. خدمت. (فرهنگ فارسی معین). || عبودیت. پرستش. (فرهنگ فارسی معین). پرستش و غلامی. (ناظم الاطباء). || نزد صوفیه تکلیف را گویند. (کشاف اصطلاحات الفنون).


کاغذ بندگی

کاغذ بندگی. [غ َ ذِ ب َ دَ / دِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) خط بندگی و این مجاز است. (آنندراج). سند بندگی. قباله ٔ بندگی:
فروغ رخش مایه ٔ زندگی است
مرا کاغذش کاغذ بندگی است.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج).

فارسی به عربی

بردگی

عبودیه


بندگی

عبودیه

فرهنگ فارسی هوشیار

بردگی

اسارت، غلامی وبندگی

معادل ابجد

بندگی و بردگی

328

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری